حالیا مصلحت وقت در آن می بینم که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم
من اگر رند خراباتم و گر حافظ شهر این متاعم که همی بینی و کمتر زینم
اگر نیک بختی تو را آرزوست چنان زی که دشمن شود با تو دوست
ولی چون به یاری شدی پایبست مده دوستـــان کهن را ز دست
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ